دعاى جوشن کبیر
یا سَیِّدَ السَّاداتِ، یا مُجیبَ الدَّعَواتِ، یا رافِعَ الدَّرَجاتِ، یا وَلِىَّ الْحَسَناتِ، یا غافِرَ الْخَطیئاتِ، یا مُعْطِىَ الْمَسْئَلاتِ، یا قابِلَ التَّوْباتِ، یا سامِعَ الأَصْواتِ، یا عالِمَ الْخَفِیّاتِ، یا دافِعَ الْبَلِیّاتِ.
اى آقاى آقایان! اى پاسخ دهنده خواستهها! اى بالا برنده درجات! اى صاحب اصلى نیکىها! اى آمرزنده اشتباهات! اى عطاکننده خواستهها! اى پذیرنده توبهها! اى شنونده صداها! اى آگاه بر پنهانىها! اى رد کننده بلاها.
یا خَیْرَ الْغافِرینَ، یا خَیْرَ الْفاتِحینَ، یا خَیْرَ النّاصِرینَ، یا خَیْرَ الْحاکِمینَ، یا خَیْرَ الرّازِقینَ، یا خَیْرَ الْوارِثینَ، یا خَیْرَ الْحامِدینَ، یا خَیْرَ الذّاکرینَ، یا خَیْرَ المُنْزِلینَ، یا خَیْرَ الْمُحْسِنینَ.
اى بهترین آمرزندگان! اى بهترین گرهگشایان! اى بهترین یارىکنندگان! اى بهترین حکم کنندگان! اى بهترین روزى بخشان! اى بهترین وارثان! اى بهترین ستایندگان! اى بهترین یادکنندگان! اى بهترین فرو فرستادگان! اى بهترین نیکوکاران!
یا غافِرَ الْخَطایا، یا کاشِفَ الْبَلایا، یا مُنْتَهَى الرَّجایا، یا مُجْزِلَ الْعَطایا، یا واهِبَ الْهَدایا، یا رازِقَ البَرایا، یا قاضىَ المُنایا، یا سامِعَ الشَّکایا، یا باعِثَ البَرایا، یا مُطْلِقَ الاسارى.
اى در گذرنده از اشتباهات! اى برطرف کننده بلاها! اى نهایت امیدها! اى بخشنده عطاها! اى عنایت کننده هدیهها! اى برآورنده آرزوهاى قلبى! اى شنونده شکایتها! اى برانگیزنده مردمان! اى آزاد کننده اسیران!
یا عُدَّتى عِنْدَ شِدَّتى، یا رَجائى عِنْدَ مُصیبَتى، یا مُونِسى عِنْدَ وَحْشَتى، یا صاحِبى عِنْدَ غُرْبَتى، یا وَلِیّى عِنْدَ نِعْمَتى، یا غِیاثى عِنْدَ کُرْبَتى، یا دَلیلى عِنْدَ حِیرَتى، یا غِنائى عِنْدَ افْتِقارى، یا مَلْجَأى عِنْدَ اضْطِرارى، یا مُعینى عِنْدَ مَفْزَعى.
اى توشهام در رنج و سختى! اى امیدم به هنگام مصیبت! اى مونسم به وقت ترس! اى رفیقم به هنگام غربت! اى سرپرستم در نعمت و خوشى! اى فریادرسم زمان غمزدگى! اى راهنمایم به وقت سرگردانى! اى سرمایهام زمان ندارى! اى تکیهگاهم گاه اضطرار! اى پشتیبانم در وقت پریشانى.
یا دَلیلَ المُتَحَیِّرینَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، یا صَریخَ الْمُسْتَصْرِخینَ، یا جارَ الْمُسْتَجیرینَ، یا أَمانَ الْخائِفینَ، یا عَوْنَ الْمُؤْمِنینَ، یا راحِمَ الْمَساکینَ، یا مَلْجَأَ الْعاصِینَ، یا غافِرَ الْمُذْنِبینَ، یا مُجیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّینَ.
اى راهنماى سرگردانان! اى فریادرس فریاد کنندگان! اى دادرس دادرس طلبان! اى پناه پناه جویان! اى امان ترسویان! اى پشتیبان مؤمنان! اى رحم کننده بر افتادگان! اى پناهگاه عاصیان! اى آمرزنده گنهکاران! اى اجابت کننده خواسته بیچارگان!
یا مَنْ إِلَیْهِ یَرْغَبُ الزَّاهِدُونَ، یا مَنْ إِلَیْهِ یَلْجَأُ الْمُتَحَیِّرونَ، یا مَنْ بِهِ یَسْتَأْنِسُ الْمُریدُونَ، یا مَنْ بِهِ یَفْتَخِرُ الْمُحِبُّونَ، یا مَنْ فى عَفْوِهِ یَطْمَعُ الخاطِئُونَ، یا مَنْ إِلَیْهِ یَسْکُنُ الْمُوقِنُونَ، یا مَنْ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ.
اى آن که زاهدان به سویش گریزند! اى آن که سرگردانان به او پناه برند! اى آن که بازآیندگان به سوى او پناه برند! اى آن که پارسایان بدو میل کنند! اى آن که سرگردانان به او پناهنده شوند! اى آن که خواستاران به او انس گیرند! اى آن که عاشقان به او فخر کنند! اى آن که اشتباهکاران در عفوش طمع ورزند! اى آن که یقینداران به او آرامش یابند. اى آن که تکیه کنندگان به او تکیه کنند.
یا حَبیبَ الباکِینَ، یا سَیِّدَ الْمُتَوَکِّلینَ، یا هادِىَ المُضِلِّینَ، یا وَلِىَّ الْمُؤْمِنینَ، یا أَنیسَ الذّاکِرینَ، یا مَفْزَعَ الْمَلْهُوفینَ، یا مُنْجِىَ الصّادِقینَ، یا أَقْدَرَ القادِرینَ، یا أَعْلَمَ العالِمینَ، یا الهَ الْخَلْقِ اجْمَعین «1».
اى محبوب گریه کنندگان! اى آقاى تکیهکنندگان! اى رهنماى گمراهان! اى سرپرست مؤمنان! اى همدم یادکنندگان! اى پناه دلسوختگان! اى نجاتبخش راستان! اى تواناترین توانایان! اى داناترین دانایان اى معبود تمام آفریدهها.
دعاى کمیل
اللّهُمَّ مَوْلاىَ کَمْ مِنْ قَبیحٍ سَتَرْتَهُ وَکَمْ مِنْ فادِحٍ مِنَ الْبَلاءِ أَقَلْتَهُ وَکَمْ مِنْ عِثاءٍ وَقَیْتَهُ وَکَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَکَمْ مِنْ ثَناءٍ جَمیلٍ لَسْتُ أَهْلًا لَهُ نَشَرْتَهُ.
پروردگارم! سرورم! چه کارهاى زشتى که از من پوشاندى که اگر قسمتى از آن بر مردم روشن مىشد، تا پایان عمر برایم آبرو نمىماند و چه بسیار بارهاى سنگینى از بلا که از دوشم برداشتى و از چه لغزشهایى مرا مصون داشتى و چه برنامههاى ناخوشآیندى که از من دور کردى و چه تعریفهاى جمیلى که لایقش نبودم ولى از من در بین مردم پخش کردى و جامعه مرا از آن دیدگاه نظر مىکند که این چنین مورد محبّت هستم.
یا مَنْ اسْمُهُ دَواءٌ وَذِکْرُهُ شِفاءٌ وَطاعَتُهُ غِنى.
اى آن که نامش دوا و یادش شفا و فرمان بردنش ثروت است.
یا سابِغَ النِّعَمِ، یا دافِعَ النِّقَمِ، یا نُورَ الْمُسْتَوْحِشینَ فى الظُّلَمِ، یا عالِماً لا یُعَلَّمُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَافْعَلْ بى ما أَنْتَ أَهْلُه.
اى سرشار دهنده نعمتها! اى برطرف کننده انتقامها! اى چراغ وحشتزدگانِ در تاریکىها! اى داناى بىتعلیم! بر محمّد و آلش درود فرست و با من آن چنان که تو اهل آنى معامله کن.
یا وَلِىَ الْمُؤْمِنینَ، یا غایَةَ آمالِ الْعارِفینَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، یا حَبیبَ قُلُوبِ الصّادِقینَ ویَا إِلهَ الْعالَمینَ.
اى سرپرست مؤمنان! اى نهایت آرزوى عارفان! اى فریادرس بیچارگان! اى محبوب دلهاى راستان! اى معبود جهانیان!
دعاى بعد از زیارت حضرت رضا علیه السلام
لا تُحْمَدُ یا سَیِّدى إِلّا بِتَوْفِیقٍ مِنْکَ یَقْتَضى حَمْداً لا تُشْکَرُ عَلى أَصْغَرِ مِنَّةٍ إِلّا اسْتَوْجَبْتَ بِها شُکْراً فَمَتى تُحْصى نَعْماءُکَ یا إِلهى وَتُجازى آلاءُکَ یا مَوْلاىَ وَتُکافَئُ صَنایِعُکَ یا سَیِّدى وَمِنْ نِعَمِکَ تَحْمَدُ الحامِدُونَ وَمِنْ شُکْرِکَ تَشْکُرُ الشَّاکِرُونَ وَأَنْتَ الْمُعْتَمَدُ لِلذُّنوبِ فى عَفْوِکَ وَالنَّاشرُ عَلَى الْخاطِئینَ جَناحَ سِتْرِکَ وَأَنْتَ الْکاشِفُ لِلضُّرِّ بِیَدِکَ فَکَمْ مِنْ سَیِّئَةٍ أَخْفاها حِلْمُکَ حَتّى دَخِلَتْ وَحَسَنَةٍ ضَاعَفَها فَضْلُکَ حَتّى عَظُمَتْ عَلَیْها مُجازاتُکَ.
ستایش تو اى آقاى من برایم ممکن نیست، مگر این که خودت قدرت ستایش کردن به من عنایت کنى، قدرتى که براى آن هم ستایش دیگرى لازم است و سپاس نشوى بر کوچکترین منّتى که بر من دارى؛ مگر این که براى آن سپاس مستحقّ سپاس دیگرى، اى معبود من کجا نعمتهایت قابل شمارش است و چگونه ممکن است به عطایت پاداش داده شود؟ و به چه صورت در قدرت کسى است که ساختههایت را اجر کافى دهد به برکت نعمتهایت ستایش کنندگان تو را ستایش گویند و بر سپاسپذیرى تو بر تو سپاس گویند، هرکسى که بر گناهانش بر عفو تو تکیه دارد بال و پر گناه پوشیت بر خطاکاران گسترده شده، با دست قدرتت بد حالیها برطرف گشتند، چه گناهانى که بردباریت آن را پنهان نموده تا از بین رفت چه اعمال خوبى که به فضل و عنایتت چند برابر کردى تا پاداش دادنت بر آن بزرگ و عظیم باشد.
یا مَعْروفَ الْعارِفینَ، یا مَعْبُودَ الْعابِدینَ، یا مَشْکُورَ الشَّاکِرینَ، یا جَلیسَ الذَّاکِرینَ، یا مَحْمودَ مَنْ حَمِدَهُ، یا مَوْجُودَ مَنْ طلبَهُ، یا مَوْصُوفَ مَنْ وَحَّدَهُ، یا مَحْبُوبَ مَنْ أَحَبَّهُ، یا غَوْثَ مَنْ أَرادَهُ، یا مَقْصُودَ مَنْ أَنابَ إِلَیْهِ.
اى شناخته شده نزد ارباب شناخت! اى مورد پرستش پرستندگان! اى سپاس شده سپاسگزاران! اى همنشین یادکنندگان! اى ستوده آن کس که تو را به حق ستود! اى محبوب دوستداران! اى فریادرس کسى که تو را اراده کرد. اى هدف آن که به سویت بازگشت.
ما به همین بسنده مىکنیم چرا که اگر بخواهیم نام آیات، روایات و دعاها را نقل کنیم خود کتاب مستقلّى مىطلبد.
آیا با توجّه به این معانى بلند و با دقّت در این مضامین عالى که نمایشگر گوشهاى از صفات آن جناب است، ممکن است دل با تمام وجودش خریدار عشق او نگردد؟ آن کدام دل است که پس از یافتن این واقعیّت، غرق در عشق او نگردد؟
به فرموده قرآن این دل، دلى است چون سنگ یا سختتر از سنگ، آنان که دلى در گروه عشق او داشتند و جان و سر از پى آن عشق روانه کردند، پس از این معرفت به آن گوهر ارزنده دست یافتند. بدون این معرفت، آن هم معرفتى که پایهاش قرآن و ریشهاش آثار محمّد و آل محمّد علیهم السلام است، آیا تحصیل این عشق ممکن است؟
آرى، آنان که این چنین عاشق شدند با کلید معرفت درب بسته شده محبّت و عشق به او را به روى خود گشودند.
عاشقان حضرت دوست این چنین مویه مىکنند:
دلى کو با تو شد همراه و همبر |
چگونه مهر بندد جاى دیگر |
|
دلى کو را تو هم جانى و هم هوش |
از آن دل چون شود یادت فراموش |
|
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند |
فرزند و عیال و خان و مال را چه کند |
|
دیوانه کنى هر دو جهانش بخشى |
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند |
|
ما را سر وسوداى کس دیگر نیست |
در عشق تو پرواى کس دیگر نیست |
|
جز تو دگرى جاى نگیرد در دل |
دل جاى تو شد جاى کس دیگر نیست |
|
یا رب زشراب عشق سرمستم کن |
وز عشق خودت نیست کن و هستم کن «2» |
|
و نیز زمزمه مىکنند:
روضه روح من رضاى تو باد |
قبلهگاه در سراى تو باد |
|
سرمه دیده جهان بینم |
تا بود گرد خاک پاى تو باد |
|
گر همه رأى تو فناى من است |
کار من بر مراد رأى تو باد |
|
شد دلم ذرهوار در هوست |
دلم این ذرّه در هواى تو باد «3» |
|
هم چنین ناله برمىآورند که: |
کردیم عاقبت وطن اندر دیار عشق |
|
خوردیم آب بیخودى از جویبار عشق |
مستان عشق را به صبوحى چه حاجت است |
|
زیرا که دردسر نرساند خمار عشق |
سى سال لاف زدم تا سحر گهى |
|
وا شد دلم چو گل زنسیم بهار عشق |
فارغ شود زدرد سر عقل فلسفى |
|
یک جرعه گر کشد زمى خوشگوار عشق |
در دامن مراد نبینى گل مراد |
|
بىترک خواب راحت و بىنیش خار عشق |
هرکس که یافت آگهى از سر عاشقى |
|
وحدت صفت کند سر و جان را نثار عشق «4» |
این جهان و آن جهان و هرچه هست |
|
عاشقان را روى معشوق است وبس |
گر نباشد قبله عالم مرا |
|
قبله من کوى معشوق است و بس «5» |
پی نوشت ها:
(1)- دعاى جوشن کبیر، مفاتیح الجنان.
(2)- بابا طاهر عریان.
(3)- خواجه عبداللّه انصارى.
(4)- وحدت کرمانشاهى.
(5)- مناجات، خواجه عبداللَّه انصارى.